لحظه هایی از روزگار دخترکمان
روزهای شیرین و خاطره انگیز کودکی دختر گلم داره می گذره و من دیوانه وار هر لحظه عاشق تر میشم... عاشق تمام مهربونیهاش، عاشق دلبری کردنهاش و عاشق حرفهای شیرینش... گاهی حرفها یا حرکاتی از دخترم می بینم که فقط می گم خدایا، این فرشته است یا آدم؟؟؟ می مونم توی تمام هوش و ذکاوت این دختر... گاهی اونقدر عاقلانه و خانمانه رفتار می کنه که به سنش شک می کنم و گاهی اونقدر بچه و بهانه گیر میشه که طاقتم را طاق می کنه... که البته آن رفتارهای بزرگ منشانه توقعات ما رو زیاد کرده نسبت به دخترم... خدایا کمک کن کودکم را در پناه خودت قرار بده... این روزهای پاییزی که هفته گذشته رو با شوک مرگ پاشایی عزیزم، مجید بهرامی و این آخر هم مظلومی گذراندم اما خدا رو شکر ب...
نویسنده :
مامان سمانه
10:04